اشناها

من اگرعاشقانه مینویسم نه عاشقم و نه معشوق کسی....فقط مینویسم تاعشق به یادقلبم بماند...دراین دوره دل کندن ها عادتها و هوس ها فقط تمرین ادم بودن را میکنم...

هرچه قدرکه ادم ها را بیشتر میشناسی تنهایی ات دلچسب تر میشود...

بغض هایم رانگه میدارم...بعضی وقتهاسبک نشوم سنگین ترم...

غمگینم از عکس در اعلامیه ترحیم که لبخندش همه را میگریاند...

خداوندا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن که زیباترین لحظه هایش را به خاطرمن از دست داده است...

آینه هم از من شکایت دارد...روی خوش میخواهد...آینه جان ندارم ندارم ندارم....

خدایا سوت پایان را بزن  قبول میکنم باختن را...صداقت من حریف نامردی روزگار نشد...